بيان معني شعر و نثر (6نمره )0 بيت ها و عبارت هاي زير را به فارسي روان بنويسيد.
|
1
|
ستاره مان از اول مطابق نيامد.
|
25/0
|
2
|
اي آتشك، رها مكن كه به سيلي مرا بكشند .
|
25/0
|
3
|
پي برديم كه راه دست خودش هم نيست .
|
25/0
|
4
|
سه ماه بود موي سر باز نكرده بوديم .
|
25/0
|
5
|
خانه ها درست از سينه ي خاك در آمده بودند .
|
5/0
|
6
|
ببنديد يك شب بر او خواب را .
|
5/0
|
7
|
امّا در بيرنگ اسب حرفي به كارش بود .
|
5/0
|
8
|
بدان شمشير تيز عافيت سوز در آن انبوه كار مرگ مي كرد
|
75/0
|
9
|
سر سان مشو عدو / قبحي زمن مجو .
|
75/0
|
10
|
چون رايت عشق آن جهان گير شد چون مه ليلي آسمان گير
|
1
|
11
|
اين مرد هم دست تنگ بود و وسعتي نداشت كه حال مرا مرمّتي كند.
|
1
|
معني لغت(2 نمره ) 0 معني واژه هاي مشخّص شده را بنويسيد.
|
1 – ازتنگ شكّرست ؟ قيمت تر و عزيز.................2 – مشّاطه نمي خواهد زيبايي رخسارم .................
|
2
|
3- دست معلّم از وقب حيوان روان شد ................... 4 – به زبان تازي گفتم . ................................
|
5- به آتش هاي ترك و خون تازيك. ........... 6 – چنان كه هستي بر نشين و نزد من آي. ....................
|
7- هر ساله به جست و جوي تسلّايي مي رفت. ........... 8 – بنشاند چو ماه در يكي مهد . ...................
|
درك مطلب (4 نمره ) 0 با توجه به شعر و متن زير به پرسش ها پاسخ گوييد.
|
& - بار اول كه پير مرد را ديدم در كنگره ي نويسندگاني بود كه خانه ي فرهنگ شوروي در تهران عَلَم كرده بود؛ ديگر شعرا كاري به او نداشتند . من هم كه شاعر نبودم و توي جماعت بُر خورده بودم .به همين طريق بود كه دست آخر با حقارت زندگي هامان اُخت شد .هم چون مرواريددر دل صدف كج و كوله اي سال ها بسته ماند .
& - بگفت اندر اين نامه حرفي است مبهم كه معنيش جز وقت پيــري نداني
جوانــــــــــي نكو دار كـاين مرغ زيبا نماند در اين خانه ي اســتخواني
متاعي كه من رايــــــگان دادم از كف تو گر مي تواني مده رايگانـــي
هر آن سر گــــــراني كه من كردم اوّل جهان كرد از آن بيشتر سر گراني
|
1
|
منظور از « پير مرد » كيست ؟
|
5/0
|
2
|
«عَلَم كرده بود » يعني چه ؟
|
5/0
|
3
|
«توي جماعت بُر خورده بودم » به چه معناست ؟
|
5/0
|
4
|
منظور نويسنده از جمله ي «هم چون مرواريد در دل صدف كج و كوله اي سال ها بسته ماند .» چيست؟
|
5/0
|