صفحه اصلی محتوای آموزشی مشاهده محتوای آموزشی

 
نظریه خلق الساعه

خلق الساعه اندیشه ای است که براساس آن، حیات از منبعی غیر از ارگانیسمهای والد موجود و از لحاظ ژنتیکی مرتبط حاصل می گردد. علاوه بر این، دو تفسیر عمده آن با عنوان نازیست زایی(۱) یا ایجاد موجودات زنده از ماده غیرآلی و دگرزایی(۲) یا پیدایش موجودات زنده از ماده آلی، اعم از جاندار و بی جان، اما بدون شباهت یا پیوستگی ژنتیکی، تعریف خواهد شد.

 

بدون تردید، اندیشه خلق الساعه نخستین بار به واسطه این مشاهده عموماً غیردقیق مطرح گردید که چگونه برخی انواع «نازل» حیات در محیط هایی مانند خاک، آب و به ویژه مواد آلی در حال فساد پدیدار می گردند. این اندیشه از دیدگاه رایجی که ظاهراً تجربه روزمره آن را تأیید کرده است، فقط با بررسی اندکی وارد علم یونان باستان گردید. علی القاعده، متفکران باستانی مایل بودند انتشار تمام آن گونه های نباتی یا حیوانی را که دشواری تحقیق ایشان را از گذشته جنسی آنها بی خبر نگه داشته باشد، به این یا آن علت خودبه خودی نسبت دهند. تکوین حیوانات(۳) ارسطو وضعیت علم را در قرن چهارم پیش از میلاد منعکس ساخته است که می گفت انواع صدف ها، اسفنج ها، شپش ها، مگس ها، پشه ها و برخی از نباتات، مستقیماً از عناصر گوناگون آلی یا غیرآلی نشئت می گیرند. هرچند خلق الساعه به خوبی در نظریه علیت ارسطو قرار نمی گیرد، وی ترجیح می داد در مورد واقعیت آن تردید نکند بلکه آن را رویدادی «مبهم» بداند که از آن روی که خارج از فرآیندهای منظم طبیعت قرار می گیرد، کاملاً معقول است که مخلوقاتی «ناقص» ایجاد نماید. تاریخ طبیعی(۴) پلینی نشان می دهد که علم به این موضوع تا قرن اول میلادی پیشرفت چندانی نداشته است. این کتاب ما را مطلع می سازد که کرم ها و کرم های شب تاب از شبنم روی برگ های کلم، پشه خانگی از چوب مرطوب، لارو از گوشت در حال فساد، بید از لباسهای پشمی، ماهی کولی از کف دریا، موش از لای و لجن رودخانه و… زاده می شود. مکتوبات عمومی- در تمایز با مکتوبات علمی- که اعتقادات رایج تری را بیان می کنند، تعداد بیشتری از گونه ها را عرضه می کنند که زاده شدن آنها خودبه خودی انگاشته می شود و مواردی که شرح می دهد، اغلب خیال پردازانه تر هستند. از میان موارد مطلوبی که قادر به ایجاد زندگی تلقی می شدند، چوب، موی جانوران، آشغال، مدفوع، آب راکد، عرق خشک شده، کاغذ و جسدجانوران بزرگ بود که این رده آخر به ویژه الهام بخش برخی از خیالات عجیب و غریب در دوران باستان بود؛ مثلاً اینکه گندیدگی موجب تولید زنبورهای سرخ در لاشه اسب ها، زنبور و سرگین غلتان در الاغ. عقرب در کروکودیل، ملخ در استر و زنبور عسل در گاو می گردد. گاهی مهره داران هم به طرزی ناپذیرفتنی در میان این مخلوقات قرار می گرفتند، همان گونه که در این تصور دیده می شود که قورباغه از باران، و مار از مغز حرام انسان حاصل می گردد، دیده می شود! شواهد موجود نشان می دهد که، هرچند خلق الساعه در دوران یونانی- رومی به طور یکپارچه به عنوان اصلی طبیعی پذیرفته شده بود و در مورد بسیاری از گونه ها بدان متوسل می شدند، درباره موارد خاص یا شیوه عملی که فرض می شد به وقوع می پیوندند، توافق اندکی وجود داشت. چنین اندیشه ای، به واسطه خصلت خود، به ناگزیر می بایست دچار تغییر شکل و کاربردهای دلبخواهی شود.

نظر دهید . . .           نظرات کاربران